نظرات بهنود همواره در مورد انتخابات شنیدنی است.
جملات جالبی را که در آن آورده است:
۱) بیعملی اگر از راضیان پذیرفتنی باشد از ناراضیان به هیچ روی پذیرفتنی نیست
۲) صندوق رای از بدو تولد مانند انتخابات این زمانی سوئد و دانمارک و بریتانیا نبوده است. مانند هر پدیده بشری آهستهآهسته کامل شده است.
و برای کسانی که حتی حوصله کلیک کردن را هم ندارند:
اولین نسل از اتوبوسهای مرسدسی که برای تهران خریداری شد پنجاه سال قبل، همانها بود که بعدا معروف شد به بنز دماغدار. این اتوبوسها پنجرههایشان بسته و ثابت بود. کنار نمیرفت. تابستانها به همین جهت دو تا از شیشهها را از پنجره در میآوردند که مردم از حرارت درون اتوبوس نپزند اما زمستانها مطبوع بود
در یک زمستان مردم شمیران از بدکاریها و رشوهگیریهای جابلقی رئیس برزن منطقه به ستوه آمده بودند که پول میگرفت و کاری نمیکرد، برف که میآمد همه خیابان و کوچهباغها از برف پشته میشد، به جز جلو خانه بزرگان. شبی جوانان خشمگین به اعتراض علیه جابلقی ریختند در میدان تجریش و هیاهو کردند و از جمله شیشههای یکی دو اتوبوس شهری را شکستند. صبح فردا در سرمای زمستانی، در میدان تجریش مردم اول خواستند سوار اتوبوسهای بیشیشه نشوند اما چندان ازدحام زیاد شد که چارهای نماند و هر کس شالی به گردن پیچید و یا علی گویان سوار شد.
روز بعدش کثیری از مردم شمیران سرماخورده و جلو داروخانه و مطب دکتر میرهادی صف بسته بودند با عطسه و سرفه و تب کرده. ممل خلی، ژولیدهای که عقلش پاره سنگی کم داشت، اما گاه حرفهای حکیمانه میزد، آن روز از صف سرماخوردگان رژه میگرفت و میخواند: جابلقی چاپیده ... شما چرا چائیده . و آن سال بود که جوانان شمیران دانستند برای اعتراض به جابلقیها که کم هم نیستند باید کاری کنند که مانند شکستن شیشه اتوبوس ضربهاش به خودشان نخورد.
حالا این حکایت ماست با قهر سال هشتاد مردم تهران از صندوقهای رای انتخابات شوراها که علتالعلل بسیار حوادث بعد از آن شد و به نظر میرسد این آگاهی را به ما داد که هر حرکت باید متناسب با نتیجه آن باشد و با در نظر گرفتن حاصلش. شرکت نکردن در هر انتخاباتی حق رایدهندگان است و در مواقعی هم میتواند یک حرکت سیاسی به حساب آید و آن وقتی است که توسط احزاب و دستجات سیاسی برنامهریزی و هدایت شود تا بتواند نتیجهای بدهد که آن نتیجه مقصود رای ندادههاست. در خلا، در نبود چنین برنامهای، بر اساس احساسات و خواست پراکنده ، چنان قهری نهتنها عمل سیاسی نیست بلکه میتواند بیعملی مضر هم باشد. بیعملی اگر از راضیان پذیرفتنی باشد از ناراضیان به هیچ روی پذیرفتنی نیست.صندوق رای، مهربانترین و وفادارترین ساخته بشر مدرن برای حل و فصل مسائل مربوط به جامعه و مدیریت آن و به قول قدیمیها تدبیر مدن [شهرها] است. راههای دیگر به کوچه پسکوچههایی میرسد که یا مافیای سیسیلی در آن کمین دارد و یا دیکتاتوری لخت نفسگیر، یا نمونههای سنتی مانند آنچه امروز در عراق معمول است، هر کس به دنبال یک نفر. صندوق رای از بدو تولد مانند انتخابات این زمانی سوئد و دانمارک و بریتانیا نبوده است. مانند هر پدیده بشری آهستهآهسته کامل شده است.
سالهای سال صندوق بود اما زنان نمیتوانستند رای بدهند، سالهای سال انتخابشوندگان محدود به شاهزادهها و مالکان بودند. تا همین اواخر در بعضی نقاط جهان سیاهپوستان حق رای نداشتند و از این قبیل محدودیتها. اما طرفه اینکه تکاملش هم در درون آن درج است. یعنی برای تکامل صندوق ، باز هم راهی بهتر از صندوق رای نیست. نگاه کنیم به همین داستان صندوق رای در کویت و بحرین. و این اصلیترین حکایت این روزهاست. در عین حال باید درسی که ما از نادر گرفتیم را در گوش شما هم بخوانیم.
این را در دوران دبستان وقتی یاد گرفتیم که ماجرای نادر فرزند سرهنگ پیش آمد. نادر روزی آمد به درددل از ما پرسید شما وقتی که چیزی در خانه اذیتتان میکند چطور اعتراضتان را بیان میکنید. یکی از همکلاسیها گفت من ناهار نمیخورم [در آن زمان نمیدانستیم نام این کار اعتصاب غذاست] مادرم به وحشت میافتد و پدر را خبر میکند. موضوع مطرح و حل میشود. نادر نهتنها این راه اعتراض را نپسندید بلکه گفت من هم همین کار را کردم که گرفتار شدم. و شرح داد که ما در خانه برادری داریم پراشتها و پرخور[به قول ایرج هر چه میدادنش میگفت کم است/ مادرش مات که این چه شکم است] وقتی بشقابم را دستنخورده میگذارم، او به اشاره سرهنگ، میپرد و غذای مرا هم میخورد و خیلی هم خوشحال میشود. همانطور که ما داشتیم به حکایت نادر میخندیدیم [همان کار که شما میکنید وقت خواندن این روایت] او بانگ برداشت که بدتر از همه اینکه غذای مرا میخورد قوی میشود تازه دو تا هم بر سر من میزند پرخور.