غریب آشنا
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 ساعت 05:00 ب.ظ
هه.حالا من این را نوشته همین طوری تصور کنم یا فرض کنم زمان نوشتن این پست لبخند مرموزی به لب داشته ای؟؟؟؟ در مورد خودم بگویم که این جانب دیشب مهمان دار شام بودم تا ۱۲:۳۰ شب. ولی در عوض روزی که در اصفهان کولاک شد و برف خفن آمد آن قدر غرق در کارهایم بودم که فقط برای چند لحظه صدای شُرشُر شنیدم و فکر کردم باران می آید و اهمیتی ندادم تا مادر به خانه آمد و من را از آن چه در بیرون گذشته مطلع ساخت. این را از این بابت گفتم که دلت نسوزد کنکوری ها به وقتش هم درس می خوانند و هم استراحت می کنند. :) ولی پستت خستگیم را رفع کرد.مرسی ی ی ی :دی شاد زی :)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هه.حالا من این را نوشته همین طوری تصور کنم یا فرض کنم زمان نوشتن این پست لبخند مرموزی به لب داشته ای؟؟؟؟
در مورد خودم بگویم که این جانب دیشب مهمان دار شام بودم تا ۱۲:۳۰ شب.
ولی در عوض روزی که در اصفهان کولاک شد و برف خفن آمد آن قدر غرق در کارهایم بودم که فقط برای چند لحظه صدای شُرشُر شنیدم و فکر کردم باران می آید و اهمیتی ندادم تا مادر به خانه آمد و من را از آن چه در بیرون گذشته مطلع ساخت.
این را از این بابت گفتم که دلت نسوزد کنکوری ها به وقتش هم درس می خوانند و هم استراحت می کنند. :)
ولی پستت خستگیم را رفع کرد.مرسی ی ی ی :دی
شاد زی :)