یکصد و چهل و هفت

هم میهن که رفت ، شرق هم بسته شد. فرزاد حسنی هم کنار رفت. خنده دار است یعنی صدای مخالف که هیچ صدای غیر موافق را هم نمی توانند تحمل کنند.

 

یکصد و چهل و شش

«پاداش سکوت» فیلمی بود که داستانش بسیار دلنشین، بدیع و تاثیر گذار اما اجرایش به شدت کند و خسته کننده بود.

یکصد و چهل و پنج

«شبح اپرای پاریس» نوشته سوزان کی یک داستان فوق العاده که در جای جای آن می توان مباحث تحلیل را دید به خصوص پیش نویسهای زندگی

یکصد و چهل و چهار

روز سوم آنقدر زیبا و تاثیر گذار بود تا ذهن آدمی را برای چند روز مشغول نماید.

یکصد وچهل وسه

می گویند غلام حسین الهام را می خواهند سرمربی تیم ملی نمایند.

یکصد و چهل و دو

ماه تیر با تمام کارهای سنگینش امسال هم به پایان رسید. ماه تیر، ماه مالیات و دارایی و ...

می خواستم بنویسم که ماراتن تیر ماه بالاخره تمام شد و سر من اندکی خلوت تر برای نوشتن. صفحه جان شیفته را بالا آوردم تا نوشتن را از سر بگیرم. پیش خود (اندکی به مزاح و کمی هم شاید جدی) گفتم که چقدر تحویل گرفته شدم از جانب دوستان نداشته برای این مدت ننوشتن! و پاسخ دادم که بنده خدا تو که هیچ گاه به دنبال تایید نبودی در زندگی و کارهایت چه انتظاری داری و باز چشم انتظارم را این بار هم بستم به همه اطرافیانم مانند همیشه، که ناگاه چشمم به عدد یک در مقابل کلمه نظرات افتاد. لبخندی بر گوشه لبانم نشست هنوز نظر را ندیده بودم اما می دانستم که چه خواهد بود و اینکه چه خواهند گفت بعد از نوشتن که تنها منتظر نوازشی بود این کودک برای دوباره نوشتن!!! اما بپذیرید از من که چنین نبوده است.