دویست شصت و هفت

تابناک نتایج نظر سنجی انتخاباتی خود را منتشر کرد. کاش خاتمی کنار نکشد.

دویست و شصت و شش

ظاهرا تا ساعاتی دیگر خاتمی کناره گیری خواهد نمود آن هم به نفع میر حسین موسوی. از سویی خوشحالم برای خودم برای آنکه ۴ ماه آینده را بدون هرگونه حرص خوردنی سپری خواهم نمود و از سویی ناراحت و غمگینم باز هم برای خودم چرا که دیگر رییس جمهور با شخصیتی نخواهیم داشت. چه می شد که ما هم رییس جمهوری مانند اوباما داشتیم!!! 

کاری به اراجیف دیگران نخواهم داشت که شاید بگویند که خاتمی چون دید رای نمی آورد انصراف داد چرا که همگان دیدند که چه استقبالی از او در شیراز و ... شد. از طرف دیگر وضع ا.ن. را هم بدتر از آنی پیش بینی می کنم که بتواند در دور بعدی رای بیاورد و همین کافی است برای از بین رفتن هر گونه گفتمانی که این چهار سال گریبان گیر ما بود: حکومت پایین ترین دهک  فرهنگی جامعه بر ۹ دهک بالاتر از لحاظ فرهنگی!!!

دویست و شصت و پنج

ظاهرا کار ا.ن. آنقدر بیخ پیدا کرده است که گمان نمی کنم به هیچ وجه در انتخابات پشتیبانی را داشته باشد.

دویست و شصت و چهار

گویا نظر سنجی های اصولگرایان چنان خاتمی را بالاتر از دیگران از جمله ا. ن. نشان داده است که خودشان هم بر پیروزی قطعی او صحه می گذراند و تنها امیدشان انصراف او از کاندیتاتوری به نفع موسوی است. البته من هم قبول دارم که حضور موسوی در حال حاضر مانند ماجرای غضنفر شده است در آن بازی فوتبال اما ... همینکه اصولگرایان فهمیدند که دربرابر خاتمی عددی بیش نیستند برایم کافی بود و ته دلم بدم نمی آید که خاتمی کنار بکشد چرا که آنقدر دوستش دارم که به هیچوجه دوست ندارم وقت و فرصت او درگیر و صرف تمیز کردن گندکاریهای این ا.ن. گردد. بیشتر ترجیح می دهم آدمی مثل موسوی و یا قالیباف بیایند که هم گندکاریهای این بابا را رفع کنند و هم من مجبور نباشم دایم حرص بحرانهایی را بخورم که برای رییس جمهور محبوبم درست می کنند.

دویست شصت و سه

سالها است که وبلاگ فروغ را می خوانم و بسیاری از اوقات قضاوتم در مورد او شخصی پر تلاش و ... و در کنار آن دیوانه بود!!! اما پست « دنبال یک عنوان شایسته برای این زندگی می‌گردم» او به راستی من را تحت تاثیر قرار داده است. 

حقیقتش دلم برای همه مان یعنی همه کسانی که به گونه ای سرمان به تنمان می ارزد و در این مملکت شاید نگویم تباه اما بی استفاده و غمگین عمر می گذرانیم به شدت می سوزد.  

نه آنکه جای دیگر معجزه ای رخ خواهد داد نه اما به راستی همه ما سر به تن ارزنده ها !!! گویی در این مملکت غریبیم. این غریبی دل مرا به درد می آورد.

دویست و شصت و دو

این زنده بودن برنامه عمو پورنگ هم کار دست این برنامه داده است.  

گویا دو سه سوتی حسابی که در چند برنامه پشت سر هم رخ داده است حساسیت روی زنده بودن این برنامه را زیاد کرده بوده و سوتی آخری دخل برنامه را آورده است.  

 

و اما سوتی آخر: عمو پورنگ از یک بچه می پرسه خب عزیزم تو هم عروسک داری؟ بچه جواب می ده بله عمو پورنگ می گه خوب عروسکت اسمش چیه؟ بچه هه می گه عروسک من میمونه بابام صداش می کنه احمدی نژاد!!! 

 

قصد توهین به این بنده خدا را ندارم خدا وکیلی ولی واقعا بچه این حرف را زده است.