دویست و سی و یک

فشارهای کارم آنقدر بالا است که دمار از روزگارم در آورده است.  

همه بد بیاری های عالم بر سر ما (من و شریکم) در حال فرود آمدن است. جالب است برای خودم هم که تا به کی می توانم زیر این فشار سر خم نکنم می خواهم خودم را امتحان کنم. 

تا به کی همچنان این لبخند کذا کنار لبانم می ماند و کار، تنها در آن ساختمان دوست داشتنی در ذهنم است و لاغیر.   

*** 

از صبح که به دفتر می روم همکاران جدیدم آنچنان در تکاپوی فروش هستند که خدا می داند یعنی حتی یک لحظه هم به بطالت نمی گذرانند و از کارشان راضی هستند و خوشحال، تازه نمی دانند که پاداشی کلان در انتظارشان است برای فعالیتشان در ۳ ماهه دوم امسال.  

از انتخابهای خودم آنچنان راضی هستم که نگو !!! 

دویست و سی

چقدر مسخره است که بگویی هیچ کس حق ندارد از دولت انتقاد کند چرا که باعث تضعیفش می شود و کسانی که انتقاد درست هم دارند تنها در مراکز مخصوص باید این انتقاد را بگویند. 

 

یعنی الان که مظاهری بر کنار شده و دوباره بانک مرکزی گل و بلبل گشته و دوباره وامهای مسخره و افزایش نقدینگی و بالا رفتن دوباره قیمتهای خانه را خوهیم داشت هیچ کس حق ندارد به این دولت خاک بر سر یک کلام حرف بزند!!!!