یکصد و نود و هشت

سال ۱۳۸۶ با تمام فراز و فرودهایش به پایان رسید.

هیچگاه نبوده است که از گذشته ام چندان دلگیر و ناراضی باشم. از آندسته از آدمهایی هستم که در بدترین حالت اعتقاد دارم که افسوس گذشته را با تمام بدیها و ناملایمت هایش نباید خورد. لذا اگر به سال ۸۶ نگاه کنم و بگویم که کمتر فرودی برایم در آن بوده است شاید از همین نگاهم به گذشته می آید و گرنه هر کسی می داند که فراز بدون فرود چندان معنا نمی دهد.

در سال ۸۶ چندین اتفاق مهم در زندگی من رخ داد که در حرکت رو به جلوی من نقش مهمی داشت.

در زندگی شخصی، سال ۸۶ سال آرام و بی موجی بود. وقتی با خیالی آسوده از زندگی شخصی خود، بتوانی به کارهای روزمره خود بپردازی و امور خود را پیش ببری قطعا باید مدیون و ممنون از همسر خوبی باشی که بیش از سالهای پیش در این سال در کنارت بود و این اجازه را داد تا با فراق بال به کارهایت بپردازی و رو به جلو حرکت نمایی.

از همسر خوبم «غزاله» بابت تمام خوبیها، یاریها، مهربانیها، با من بودن ها و ..... تشکر می کنم. و از او می خواهم تا از تمام اخلاقهای تند و بداخلاقیهایی که دیگر تمام اطرافیانم به نوعی با آنها آشنا هستند و قطعا سهم او از تمامی اطرافیانم از این بی اخلاقیها بیشتر است چشم پوشی نماید.

سال ۸۶ سالی بود که توانستم شناخت بیشتری نسبت به خود پیدا نمایم، با کودک خود آشنا شدم، آرمانهای خود را شناختم و به گمان خود گامهای بزرگی را در مسیر خود شناسی و سازنده بودن برداشتم. این را مدیون دوست بسیار بسیار خوب و یکتایم «بهناز» هستم که همانند گذشته معرف آن چیزهایی بود که تنها او می تواند معرف آن باشد. دوست خوبم ممنوم.

سال ۸۶ سالی بود که در کارم موفقیتهای بسیاری را کسب نمودم. نقطه عطف کاری ام را در زندگی داشتم که قطعا آن را ناشی از فعالیتهای بی وقفه خود و شریکم در  ۱۰ سال گذشته می دانم. لازم است با آنکه شریکم این صفحه را نمی خواند از او هم تشکر کنم. بابت ۱۰ سال شراکت، در کنار هم بودن، کار کردن، غصه خوردن، اندوهگین و شادمان شدن، پول در آوردن و فریادهای خوشحالی سر دادن که لذتشان را در کنار هم چشیدیم.

در سال ۸۶ فرصتی رخ داد تا دوباره به دانشگاه بازگردم این بار در کسوت معلم، تا رویاهایم را بازی نمایم و در این میان نقش دوست خوبم «هما» غیر قابل چشم پوشی است. دوست خوبم از این بابت از تو متشکرم.

و در پایان باید از نقش پدر و مادر خوب و مهربانم در این سال همچون سالهای گذشته یاد کنم که همواره در کنارم بودند بی هیچ اضافه باری، کمکم کردند بدون هیچ چشمداشتی و دوستم بودند بدون هیچ مزاحمتی، دوستتان دارم، دوستتان دارم،‌دوستتان دارم.

اشک چشمانم را گرفته است و گریه می کنم وقتی این جملات را می نویسم،‌می دانید در پیشرفت من در زندگی هیچ کس به اندازه شما موثر نبوده است. تا آنجا که نیاز داشتم دستم را گرفته اید و هدایتم کرده اید و آنجاها که نیازی نبوده است گذاشته اید تا آنجوری زندگی نمایم که از ته دل دوستش دارم. از شما بابت همه مهربانیها و دوستیهایتان متشکرم.

اینکه بگویم از زندگی خود با تمام وجود راضی ام، حاصل رفتار و تلاشهای خود، همسرم، دوستانم، و پدر و مادرم بوده است در کنار نظر و یاری خداوند که بابت سلامتی خود و خانواده ام، موفقیتهای خود و خانواده ام و .... از او سپاس گذارم.

خدایا همچنان در های رحمت خود را برای من و خانواده ام و دوستانم گشوده نگه دار

خدایا کمکم کن که در مسیر تعالی حرکت کنم

خدایا عاقبت به خیرم گردان

خدایا سال آینده را سالی شاد و پر برکت برای من و خانواده ام و دوستانم قرار ده.

 آمین

 

نظرات 6 + ارسال نظر
غریب آشنا دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ب.ظ

آمین :)

فلچر چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:08 ب.ظ

سال نو مبارک ! برای تو و همسر خوبت سال بسیار خوبی را آرزو می کنم .

هما پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ

اول اینکه من رای ندادم. نبودم که رای بدهم. ولی اگر بودم هم نمی دادم !‌‌ (سوت سوت سوت !!)

اه !‌ موضوع اصلی چیز دیگری بود D:

سال نو مبارک.
از اینجا سال نو رو به غزاله هم تبریک می گم.

برای هر دوتون از خدا بهترین هی دنیا رو در سال جدید آرزو می کنم.
امیدوارم که سال دیگه هم این موقع بهتر و خوشحالتر و پرشورتر از امسال بنویسی.

موفق باشی و باشین.
هما :-)

غریب آشنا جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:17 ق.ظ

سال جدید را با بهترین آرزوها تبریک می گویم.
امیدوارم دیگر در سال جدید سر به سرت نگذارم!!!! :دی
در پناه ایزد

فلچر تنها! دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ق.ظ

واقعا بعد از اون همه صحبت اندر مزایای E۹۰ خجالت آوره که UP نمی کنی!هیچ کدومتون نمی گین من این جا تو دیار غربت تو این شهر بارونی کف می کنم!!!!!!!!!!!!!

غریب آشنا سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ب.ظ

راستش من هم در این مدت به وبلاگ شما و همسر گرامی سر می زدم و همه اش به این فکر می کردم پس مگر این ها گوشی های باکلاسشان را نبرده اند؟!!!
آقا نوشتن احساس در زمانی که درگیر تفریحات هستی خاطره دیگریست هاااااااااااااااااااااا. حالا من گفتم بعد نگید کسی به ما نگفت :( :دی
همواره شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد