دویست و شانزده

امروز اولین واحد از ساختمانمان را اجاره دادم. اولین واحدی که در زندگی ام اجاره می دهم. در حال سرمایه دار شدن هستم گویی !!!

 مشاهده جوانی که از ساختمان خوشش آمده بود و در دل آرزو داشت تا بتواند دفتر خود را در آن قرار دهد و به همه شرط و شروطهایی که ظاهرا بی منطق نیست اما خوشایند هم نیست تن می دهد، می دانید سخت است. آخر هرچه باشد مادر و پدر دانشگاهی و مخالف سرمایه داری باید تاثیر خود را داشته باشد دیگر!!!

هه خسته ام و دل تنگ از زمانه  و انبوهی کار مانده و انجام نشده و دل غصه دار. باید خوشحال باشم اما رو راست بگویم بغض گلو ام را می فشرد. گویی کس دیگری بود آنکس که از کودکی سرمایه داری را می پسندید. گریزی نیست باید تحمل کرد گذار به سوی کاپیتالیسم را !!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
هلیا شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ق.ظ

خوش به حالت . حال کن با مایه داری . یه دعا هم به جون ما فقیر فقرا کن شاید فرجی شد

هما شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:10 ق.ظ

...
من جوونم و هنوز به دهه ۳۰ نرسیدم و همچنان ایده آلیست..
به نظر من یک لحظه اون دلتنگی و یک دم در بغضی که گلو رو پاره می کنه،‌به سر بردن...
۱۰۰ ها بار می ارزه به ۱۰۰ ها ساختمون ۱۰ طبقه که همه واحداش پر از مستاجرهای پولدار و حرف گوش کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد