-
دویست و چهل و سه
شنبه 7 دیماه سال 1387 17:40
دیشب آخرین قسمت فصل هفت «آمریکن آیدل» را دیدم. هر وقت چنین مراسمی را می بینم به همه چیز این آمریکاییهای لامصب ایمان می آورم. می دانید غم و شادی، شوخی و احترام، هیجان و تفکر، گریه و خنده و .... هر چه می خواهی در این گونه مراسمشان وجود دارد. حتی اگر فیلم هم باشد فیلم قشنگی است. نقطه اوج ماجرا آنجا بود که ۱۲ نفر آخر...
-
دویست و چهل و دو
جمعه 6 دیماه سال 1387 12:27
دیشب در یک پمپ بنزین کاملا بازسازی شده بنزین زدم!!! لذت بنزین زدن را چشدیم واقعا که چه چیزهایی بر دل ما مانده است. به هر که در هرجای دنیا این را بگویی به تو می خندد
-
دویست و چهل و یک
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 13:01
چه کسی باور می کرد که کسی که ۴ سال پیش به مهمانانش می گفت که اصلاح طلبان به دستور آمریکا برنامه چهارم اقتصادی را به گونه ای نوشته اند که برای همیشه وابسته آمریکا باشیم مهمان سرشناس عروسی تنها پسرش خاتمی باشد و وزرای اصلاح طلب او. خاتمی را از نزدیک دیدم و با او دست دادم، باوقار است صد برابر آنچه که از دور به نظر می...
-
دویست و چهل
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 20:19
یکی دو روزه یاد یک جمله تو دینی کلاس دوم دبیرستانم افتادم: «لا تبطلو اعمالکم بالمن و الاذی»
-
دویست و سی و نه
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 17:35
واقعا دم این جورج بوش و همه آمریکاییها گرم. اگر این دو لنگه کفش را یک خبرنگار به معاون رییس جمهور ایران پرت کرده بود به جرم مخالفت با اسلام و خدا دارش می زدند حالا چه برسه به مثلا خامنه ای ولی جورج بوش گفته که این هم یک راه نشان دادن اعتراض هست و من هیچ شکایتی از این بابا ندارم!!! حالا خامنه ای آنقدر دم درآورده و پر...
-
دویست و سی و هشت
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 10:56
خدا وکیلی این احمدی نژاد آدم خنده داری است با نفت ۱۴۰ دلاری گند زده به مملکت بعد مدعی مدیریت با نفت ۵ دلاری هم هست. چند هفته ای پیش در روزنامه اعتماد ملی متن نامه مایکل مور به مناسبت انتخاب اوباما به رییس جمهوری آمریکا را چاپ کرده بود. عنوان متن این بود «آخی، داشتن یک رییس جمهور با سواد و با فرهنگ چه حالی می دهد»...
-
دویست و سی و هفت
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 12:32
وقتی با یک دولت عقب افتاده و آدمهای عقب افتاده ای که اصلا هیچ جوره حالیشون نیست طرف باشی چه باید بکنی؟ شهروند امروز را با نامردی بستند. من که می دانم که علتش همان قضیه رو کردن مرگ آیت الله لاهوتی بوده است. خوب آقاجان، لاجوردی یک جنایتکار بود حالا که چی؟ وقتی برای دیدن یک صفحه در اینترنت باید یک عمر بشینی تا جانش بالا...
-
دویست و سی و شش
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 14:59
سی ان ان در یک نظر سنجی پرسیده بود که آیا جهان از اوباما انتظار بیش ار حدی دارد و نزدیک به ۸۰٪ از مردم جواب آری داده بودند. فکر کردم که من هم از او انتظار زیادی دارم. یک جورهایی فکر می کنم که او می تواند در خارج شدن مملکتم از این وضع ناگوار موثر باشد. آری من هم از او انتظار بالایی دارم. !!!
-
دویست و سی و پنج
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1387 11:33
و اما .... اوباما پیروز شد. آنهم چه پیروزی !!! سنا و کنگره هم کامل دست دموکراتها افتاد از صمیم قلب خوشحالم و به رهبر انقلاب و محمود احمدی نژاد تبریک می گویم!!! به آنها بیش از مابقی دنیا خوش خواهد گذشت.
-
دویست و سی و چهار
دوشنبه 13 آبانماه سال 1387 10:59
پدر شدن. حس شیرین و دوست داشتنی که قبل از آنکه رخ دهد نمی توانی درک کنی شهد شیرینش را. اما اکنون می دانید، شیرینی اش را مزه مزه می کنم. از من باور کنید که دوست داشتنی است!
-
دویست و سی و سه
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1387 23:38
این روزها هوای تهران عالی است. ابری و خنک آنقدر که نیاز است تا تنها ژاکت سبکی بپوشی، به روی بام شرکتت بروی، به مشکلات حل شده روزهای اخیرت فکر کنی، به دور دست خیره شوی و با لبخندی زیر پوستت کیف کنی! کییییییییییف اگر همه سال چنین هوایی داشتیم بهشت بود این شهر
-
دویست و سی و دو
شنبه 4 آبانماه سال 1387 00:36
تو این اوضاع و احوال تعطیلی های میان هفته هم حسابی کارهای ما را به هم می ریزد. اما در نهایت توفیق اجباری است باید خوش بود و خوش گذراند. امشب فیلم مسافرخانه ای در برف را در تلویزیون دیدم. چقدر غمناک بود، هنوز هم پای حرفم هستم که مرگ تلخ ترین اتفاق ممکنه می تواند باشد. پایان زندگی ... و همه چیزهای شیرینی که در آن است....
-
دویست و سی و یک
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 20:00
فشارهای کارم آنقدر بالا است که دمار از روزگارم در آورده است. همه بد بیاری های عالم بر سر ما (من و شریکم) در حال فرود آمدن است. جالب است برای خودم هم که تا به کی می توانم زیر این فشار سر خم نکنم می خواهم خودم را امتحان کنم. تا به کی همچنان این لبخند کذا کنار لبانم می ماند و کار، تنها در آن ساختمان دوست داشتنی در ذهنم...
-
دویست و سی
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1387 09:55
چقدر مسخره است که بگویی هیچ کس حق ندارد از دولت انتقاد کند چرا که باعث تضعیفش می شود و کسانی که انتقاد درست هم دارند تنها در مراکز مخصوص باید این انتقاد را بگویند. یعنی الان که مظاهری بر کنار شده و دوباره بانک مرکزی گل و بلبل گشته و دوباره وامهای مسخره و افزایش نقدینگی و بالا رفتن دوباره قیمتهای خانه را خوهیم داشت هیچ...
-
دویست و ییست و نه
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1387 23:51
در تقاطع خیابان قیطریه و شریعتی دختر ۶، ۷ ساله ای گدایی می کند که از زیبایی چیزی از آنجلینا جولی کم ندارد. آنقدر زیبا است که در این سن متلکهای آنچنانی نصیبش می شود. دلم آنقدر برایش می سوزد که خدا می داند. آینده اش؟؟؟
-
دویست و بیست و هشت
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 11:16
امروز صبح در باغچه کوچک شرکتمان پروانه زیبایی را دیدم که بر روی گل زیبایی نشسته بود و با آن عشق بازی می کرد. فکر کن پروانه در وسط شهر تهران. بسیار خوشحال شدم. راستش آن را نشانه ای یافتم برای خودم.
-
دویست و بیست و هفت
شنبه 2 شهریورماه سال 1387 12:09
هادی ساعی بالاخره برای ایران طلا گرفت. وضعیت ورزش ایران که می تواند آینه تمام نمایی از وضعیت کلی ایران باشد در المپیک به بدترین شکلی نشان داده شد.پوشالی بودن و شعاری بودن همه شعارهای دولت این بار در ورزش خودش را نشان داد که از این بابت بی نهایت خوشحالم. اما این طلا به گمانم برای ادامه حیات ما لازم بود. این که به ما...
-
دویست و بیست و شش
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 10:54
استادی ریکی را گرفتم !!! نوشتنم نمی آید ولی دوست دارم که بنویسم.
-
دویست و بیست و پنج
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 12:20
بالاخره داستان اظهارنامه امسال هم به پایان رسید تا ببینیم که آخر عاقبت آن چه خواهد شد. حال که تیر ماه تمام شده است آنچنان خلایی در کار بوجود خواهد آمد که ۱ ماه آینده صبحها می باید مگس بپرانیم!!!
-
دویست و بیست و چهار
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 01:05
مشکلات از دور کوچک هستند مانند تصویر کوهی که شاید مابین پایه تا قله اش تنها یک بند انگشت فاصله باشد.
-
دویست و بیست و سه
شنبه 8 تیرماه سال 1387 11:29
اوضاع اندکی بی در و پیکر است. چند کار مهم دارم که انجامشان شاید اوضاع را دوباره به آنگونه که دوست دارم برگرداند. *** چک برگشت خورده یک مشتری که نمی دانم با کدام زبانم آن را وصول کنم بد جوری روی اعصابم اسکی می کند خدا آخر و عاقبت ما و آن مشتری را به خیر کند.
-
دویست و بیست و دو
جمعه 7 تیرماه سال 1387 18:40
!!! My best friend's Wedding
-
دویست و بیست و یک
دوشنبه 13 خردادماه سال 1387 14:37
مملکت هنوز تعطیلات نشده تعطیل است!!!
-
دویست و بیست
یکشنبه 12 خردادماه سال 1387 20:41
جمعه که در جشن ۳ روزه شرکت کرده بودم به شدت یاد دوره سه روزه خودم افتاده بودم. موج احساسات فوران می کند در این جشن و شرکت کنندگان در دوره ۳ روزه خسته اند و پر انرژی، شاد هستند و غمگین، نوعی جمع اضداد است دیگر. باید چشید تا فهمید.
-
دویست و نوزده
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 19:54
کارها نه خوب پیش می رود و نه بد. یعنی خوب پیش می رود اما با آن سرعتی که دوست دارم نه. و ۴ ماهه اول سال است دیگر چاره ای نیست باید سوخت و ساخت. دو واحد دیگر هم به سلامتی و میمنت شوهر داده شد، مانده است یکی مانده به آخری از بالا. آن هم امیدوارم که برود به همین زودی. آموزشی شریک هم رو به اتمام است به حول قوه الهی و دکتر...
-
دویست و هجده
شنبه 4 خردادماه سال 1387 21:41
افتضاح بود. اوج ابتذال، حرفهای بی پایه و فیدبکهای مثبت آبکی !!!
-
دویست و هفده
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 19:54
پرسپولیس قهرمان می شه ، خدا می دونه که حقشه، به لطف یزدان و بچه ها، پرسپولیس قهرمان می شه. لا لا لای لای لالای لالای لالای لالای لالای، لالالای لای لالای لالای لالای لالای لالای لالای
-
دویست و شانزده
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 15:15
امروز اولین واحد از ساختمانمان را اجاره دادم. اولین واحدی که در زندگی ام اجاره می دهم. در حال سرمایه دار شدن هستم گویی !!! مشاهده جوانی که از ساختمان خوشش آمده بود و در دل آرزو داشت تا بتواند دفتر خود را در آن قرار دهد و به همه شرط و شروطهایی که ظاهرا بی منطق نیست اما خوشایند هم نیست تن می دهد، می دانید سخت است. آخر...
-
دویست و پانزده
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 20:43
عجب فتاوی می دهد این آیت الله صانعی!!! (دمش گرم)
-
دویست و چهارده
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 13:52
عجب بارانی می بارد. اگر باران پاییزی بود دلم می گرفت اما چون باران بهاری است پا نمی دهد تا دلم بگیرد. نمی دانم چرا پا در هوایم. می دانم چرا که با رفتن شریک به سربازی یک جورهایی خودم را مسوول فروش شرکت می دانم و کاهش احتمالی آن را متوجه خود برای همین گویی بیش از حد لازم دست و پا می زنم!!! همه چیز امن و امان است جز آنکه...